۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

سلام به همه اين هم طنزي به نام كنفرانس خيرو كه به درخواست دوستان ايراني خودم اين طنزم را به لهجه ي ايراني گذاشتم تقديم به همه!

به بهونه ي سفر غير منتظره ي باراك اوباما به افغانستان

كنفرانس خيرو


ميدونين بعد از سال هاي سال توی خونه مون غلور تروش(غذای محلی هراتي)پخته شد مامان بزرگم بهم گفت:(خيرو جان) به اين حامد هم یک زنگی بزن كه بياد از اين غلور تروش هاي هراتي و وطني خودمون توي شكمش هدايت كنه بيجاره از بس غذا های خارجی رو خورده الان معده اش غذا هاافغانی رو نمی شناسه وهر موقع غذای افغانی میخوره معده اش dont send میزنه منم شماره ی حامد کرزی رو دایل کردم بعد از اینکه به جای زنگ صدای شبنم دزد ببخشید شبنم ثریا رو شنیدم کرزی گوشی رو جواب داد وباخوشحالی گفت:به به چی عجب تا الان صد بار بهت زنگ زدم مبایلت رو جواب ندادی؟چی عجب که یادی از دادش بزرگت کردی؟گفتم من که مثل بعضی ها نیستم که پول ملت وخون ملت رو بخورم وکسی هم اصلا بو نبره امروز مامانم غلورتروش پخته گفتم از اینکه نصف شو دور بندازیم تو هم بیای از این ها بخوری.گفت: خیرو جان من که امروز مصروف تآمین امنیت،ازبین بردن فساد اداری ونابود کردن کشت کوکنار هستم من که نمستونم بیام.یه دفعه منو خنده ام گرفت وگفتم:


برو بابا این همه لاف رو به کسی بگو که تو رو نشناسه ما که تو رو از خودت هم بیشتر میشناسیم تو به هشت سال نتونستی این کار رو بکنی الان میخوای این همه کار های به یک روز بکنی؟ اگه نیای من مجبور میشم اون حرف های دیگه رو هم بگم تا ضایع بشی. یه دفعه ترسید وگفت نه بابا این حرف ها چیه من همیشه در خدمتم الان میام منم مبایل رو قطع کردم هنوز مبایل رو به زمین نذاشته بودم که دیدم کرزی جون مثل برق دو صد وبیست ولت خودش رو رسوند خوب با هم نشستی و شروع کردیم به خوردن غلور تروش این بیچاره هم چین لقمه های گنده ی یکی پی دیگری بر میداشت که انگار با قحطی زده های آفریقا قوم وخویش باشه گفتم کرزی جون اگه دلت میشه نفس هم بکش اگه کاه مال خودت نیست کاه دون که مال خودته اینو نگفتم بلا رو گفتم که یک دفعه لقمه تو گلوش گیر کرد در همین لحضه مامان بزرگم داد میزنه ومیگه:خاک تو سر کچلت کنند خیرو الهی خیر نبینی خیروگک کشتی بچه ی مردمو بزن به کمرش تا لقمه از دهنش در بیاد منم شروع کردم به مشت زدن تو کمر کرز جون اونم چی مشت زدنی مثل اون مشت های که هر روز مامانم موقع دعوا بابامو میزنه هنوز یک صد ونود تا مشت نزده بودم که کرزی گفت:مرسی خیرو جون فکر کنم سوغاتی شدم هنوز حرفش تموم نشده بود که هوا تاریک شد تاریک عینه عصر،دوباره تاریک عین شام،دوباره تاریک شد عینه نصف شب راستش منم ترسیدم گفتم قرار چی کار بشه ما که کاری نکردیم نکن میخواد غضب خدا به سر مون نازل بشه خلاصه هوا اونقدر تاریک شده بود که کرزی رو هیچ حتی کفش هاشم نمی دیدم در همین حال یه دفعه یه چیز خیلی سیاه وخیلی عجیب وغریبی خودش انداخت توی بغلم منم یه دفعه داد زدم که ای وای این چیه الان منو نخوره؟ اینم دستاشو انداخته به گردنم وداره زار زار گریه میکنه و عین درخت بید میلرزه خوب که دقت کردم ونگاش کردم دیدم این که خودشه 


باراک اوباماهه.منو خنده گرفت گفتم چیه تو این جا تو بغل من چی کار میکنی اون همه نیرو رو فرستادی این جاکمه که الان خودت هم اومدی تو بغلم؟ خوب چیه چرا گریه میکنی؟ چرا اینقدر میلرزی؟دزد که به دنبالت نیست؟با گریه گفت:نه بابا این حرف ها چیه؟ دیشب بن لادن بهم زنگ زد وگفت تا یک هفته دیگه من تورو میکشم اون خیلی خطرناکه اون منو میکشه هه هه هه. منم دلم بهش سوخت وصورتش رو بوسیدم وگفتم نترس بابا بیا از این غلور تروش های هراتی بخور که واشنگتون بلرزه.یک لقمه خیلی افغانی تو رو تو دهنش کردم تا بخوره همین لقمه رو که خورد اونو مرض گرفت یه دفعه خودش رو انداخت روی کرزی و گلوش گرفت وداد میزنه ومیگه:اگه فقط همین امروز فساد اداری وکشت کوکنار رو از این جا نابود نکنی دیگه یک سنت هم بهت نمیدم یه دفعه کرزی بیچاره به گریه شد میگه:بابا من چی کار کنم من که میخوام این کار رو بکنمخوب اون بعضی ها که پاهاشون دراز کردند ونمیخواند امنیت باشه وهمچین خر تو خری باشه من چی کار کنم؟در همین حال مبایلم زنگ زد الان نیگاه میکنم میبینم شماره ی بن لادنه اوباما بهم نزدیک شد وگفت:کیه؟گفتم خودشه بابا بن لادن رفیقم همینو که شنید خودشو عین گلوله ی هفت تیر انداخت تو بغلم وداد میزنه ومیگه اون منو میکشه بن لادن خیلی خطرناکه اون منو میخوره اعصابم خراب شد یکی زدم تو گوشش گفتم ساکت باش ببینم چی میگه بن لادن گفت:خیرو باراک اوباما اونجاست؟اوباما هم اشاره میکنه ومیگه بگو من این جا نیستم منم برای اولین بار توی زنده گیم دروغ گفتم وبه بن لادن گفتم باراک اوباما که نه ولی اوباما هست اونم گفت نه ممنون من باراک اوباما رو کار داشتم ببخش مزاحمت شدم منم مبایل رو قطع کردم این ورو نیگاه میکنم میبینم اوباما وکرزی هر دوتا شون عینه بید میلرزن وتکون تکون میخورن گفتم چیه شما که همین چند دقیقه قبل که خوب بودین مثل این که کابل هاتون شارتی کرده.اوباما با گریه میگه ببین خیرو جون من همین هفته میمیرم زنم بیوه میمونه دخترم رو بگو اون چی کار خواهد شد ای پسرم چی من چی کار کنم؟گفتم ترسو جون اگه مسلمون میبودی الان این قدر بز دل نبودی و از هیچی نمی ترسیدی و باز هم اگه کار ها توی افغانستان طبق قوانین اسلام به پیش بره شاید هم که بن لادن نه به تو اخطار بده ونه هم کرزی.اوباما به من نزدیک شد وگفت:


یعنی اگه همه کار ها طبق قوانین اسلام باشه همه چی حله دیگه خون وخون ریزی راه نمی افته؟گفتم نه که خون وخون ریزی وبقیه کار های زشت راه نمی افته که خدا رو هم خوش میاد.در همین حال اوباما اشک هاشو پاک کرد وبا خوشحالی گفت:خوب از اول میگفتی خیرو جان الانم دیر نیست من که از اولش هم یک رگ مسلمونی داشتم الان کامل مسلمون میشم وقول میدم همیشه همه کار ها طبق قوانین اسلام به پیش خواهد رفت در همین حال دوباره بن لادن زنگ زد وگفت اشکال نداره خیرو جان من که از تو این انتظار رو نداشتم که به من دروغ بگی باراک اوباما اون جاست وتو میگی اونجا نیست منم بهش گفتم ناراحت نباش خبر خوش رو گوش کن باراک اوباما قول قول داده که مسلمون میشه و همچنان قول داده که از این به بعد تموم کار ها طبق قوانین اسلام به پشی بره بن لادن داد زد که ای وای الهی خیر ببینی خیرو جون دوست دارم ممنون انشا الله جبران میکنم منم قول میدم که هیچ کاری به کار کرزی واوباما ندارم وگوشی رو قطع کرد منم رو به کرزی واباما کردم وگفتم:چطور بود کنفرانس خیرو هر دو با یک صدا گفتند:(خیلی بهتر ومفید تر از کنفرانس بن وکنفرانس لندن).

نویسنده:جاوید صادقی

۸ نظر:

ونوس مرداسی گفت...

سلام جاوید جان:
دنیایت زیبا-قلمت مانا-دلت پاک-وجودت ابدی-مهربان بمانی و سبز برادر.

ونوس مرداسی گفت...

چقدر نظر سنجی این مدلی سخته-جاوید جان چقدر پیشرفته ای بابا

ونوس مرداسی گفت...

حالا تازه خوشم میاد از کامنت دادن این مدلی و دارم نظر میدم

parisa گفت...

salam mersi ke be weblogam oumadi ama khodai har kari koni
nemituni lahjeye haratito avaz konia

وفا گفت...

سلام :
ممنون كه به من سر زدی .

وبه جالب و قشنگي داری .....

مطالبت هم قشنگ بود ......

موفق باشی .

ناشناس گفت...

سلام واقعا که زیبا بود ممنون که وب من هم سر زدی تو هم وب زیبایی داری

آرام گفت...

سلام جاوید عزیز
مطالبت واقعا جالب وخوندنی بود من
که لذت بردم شاد باشی وموفق وپایدار

مونا يزد گفت...

خوش بحالتون شما يه عكس از كرزي با ايندونه گزاشتي اگر ما تو ايران از احمد نژاد همچو عكسي تو بلاگ بزاريم واي به حال ما